۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

این فیلمه رو خیلی دوس داشتم 

ولی اسمش روشه ، فیلمه 

نمیشه اینجوری 

آخه من امتحان کردم

دیگران مث من نیستن 

دیگران زندگیاشون جدیه 

دیگران قراره کارای مهم بکنن

ولی آخرش اینام میمیرن همشون 

هیچی به هیچی 

هه

تازه جالبش اینه که آخرش اینایی که خیلی دارن جدی می گیرن زیرش میزائن 

فیلمه 

چه خوب بود ، اینا چقد خوشحال شدن ، میشد واقعیت باشه ولی نه ازین آدمهایی که اون جوری ان ، ازین آدمهایی می خواد که اینجوری ان 

من اینجوری ام 


حالا شاید اصن ما اینجوریا یه جایی چپ کنیم 

ولی اون جوریا حتی اگر تا تهشم برن بی فایده اس 

اون چپ کردنه بهتر از این رسیدنه اس

منه اینجوری اینجوری فک می کنم حداقل 



اینجوری بودن خوبه ، نیلوفر اینجوری دوست دارم 

۱۳۹۱ اسفند ۱۲, شنبه

متن همین طوری الکی الکی 

الان هم گوشیشو برداشت یک عکس همین طوری الکی الکی گرفت ، می خواست از دل درد و سر دردش بنویسد گفتم تو رو خدا خفه شو حوصله آه و ناله ات را ندارم بعد گوشی اش آلارم لو باتری داد بعد گفت می خوای از رادیو نا کجا آباد بنویسم بعد همین وسطها بود که مادرش گفت رو بالشی ات را عوض کن و او بله بله می گفت و دوباره فکر کرد که از رادیو نا کجا آباد بنویسد 
که یک لینکی از کنار صفحه ی اُپرا پاپ اوت شد و شورو کرد ور ور کردن 
برگشت مادرش را نگاه کرد دید مادرش انگار نمی شنود و چایی اش را دارد می خورد 
رادیوهه بود خودش بود 
..که ....شما ...بله ..بله ...
نه ... ببینید .... چه تاثیراتی می تونه در پی داشته باشه ...
حوصله نداشت اصلا زد رادیو را قطع کرد 
خوب کرد اصلا 
تصویر شامل زحمات حاصل از خانه تکانی است 
نفهمیدید
هه
پنجره پرده ندارد 
پشت همین پنجره مادرم همش دارد الان بیرون را نگاه می کند باد درخت روبروی خانه را تکان می دهد 

من 24 سال و نصفم دارد میشود 

 
افراد آنلايند کنترک hit counter