یه جور مریض طوری سمفونی بیست و پنج موزارت رو دوست دارم
۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه
۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه
۱۳۹۳ آذر ۱۸, سهشنبه
۱۳۹۳ آذر ۱۶, یکشنبه
۱۳۹۳ آذر ۱۱, سهشنبه
یه چیزایی هست انگار باید هر روز صبح که از خواب پا میشی به خودت یادآوری کنی ، آدم ها با هم فرق دارن ، شرایطشون روحیاتشون ، اینکه بخوای همه چیز رو صرفا با اون چیزهایی که میبینی قضاوت کنی دهن بینی ؟ عقلشون به چشمشونه ؟ محضه . دنیا یه عالمه فاکتور داره ، آدم هایی که تو این دنیان زندگیاشون و روحیاتشون یه عالمه فاکتور داره ، یکی شاید تو این دنیا بوده که بهره هوشیش از میلیاردها نفر بیشتر بوده و آخر تو فقر و بدبختی مرده - یکیش همین برادر موتزارت عزیز - یکی شاید تو زندگیش هیچ خللی نبوده و همه چیز براش خوب پیش رفته ، یکی شاید میشده همه چیز براش خوب پیش بره ولی جایی از خودگذشتگی کرده و به اون چیزی که باید نرسیده ، یکی شاید ... اگر این جوری فکر نکنی اون وقت داری قضاوت می کنی اونوقت شاید یه جاهایی بشی مثل اون آدم های از خودراضی ، شاید خودت رو بذاری تو شرایطی که دیگران نسبت بهت ترحم کنن ، شاید خودت نسبت به دیگران ترحم کنی ، از ترحم متنفرم ، تازه فهمیدم چه چیز نفرت انگیزیه ، این ندیدن خیلی از فاکتورا باعث میشه قضاوت کنی/بشی ، دهن بین بشی ، ترحم بهت بکنن ، ترحم بکنی ، از خودراضی بشی /بشن ...