۱۳۹۵ خرداد ۹, یکشنبه

To "Let it be" , or not to "Let it be"

۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه

اینی که بعضی وقتا میگن که مثلا دارم سعی میکنم که فلان کنم دارم سعی میکنم فلان رفتارمو عوض کنم فلان کارو انجام بدم ، من هیچ وقت این کارو نکردم ، یعنی مثلا یاد بگیرم که با فلان مدل آدما فلان طور رفتار کنم یا وقتی دچار فلان حالت میشم با خودم مبارزه کنم که جلوش وایسم یا هیچ وقت نخواستم از شنبه شروع کنم به فلان کار ، شاید چون بدون این که متوجه باشم فکر میکنم که از آدم همون رفتارهایی که لازمه به موقع سر میزنه و لازم نیست با رفتارای مصنوعی شخصیتمو بهم میریزم ، یعنی فکر میکنم اگر کسی رفتاراشو دست کاری میکنه یه آدم طبیعی نیست ، ولی چند وقته مغزم کیلید کرده که به امتحانش می ارزه دیگه سن امتحان نکردن و طبیعی ادامه دادن گذشته وقتشه که تا قبل مردنم :)))) یه سری چیزا رو امتحان کنم رفتارامو عجیب غریب کنم ببینم اینایی که میگن سعی میکنم فلان باشم یعنی چی :))) گرچه از آدمای مصنوعی متنفرم و میترسم نتونم ریست فکتوری کنم خودمو بعدش.

۱۳۹۵ خرداد ۶, پنجشنبه

دلم گرفته بود ، فک کردم چجوری حالمو عوض کنم ، فک کردم بشینم فیلم ببینم ، حوصله ی فیلم های خارجی رو نداشتم ، تنهایی هم نمی خواستم ببینم ، "اسب حیوان نجیبی است" رو گذاشتم با مامان ببینیم ، دوست داشتم ، حالم خوب شد ، بعد داشتم فکر می کردم چجوری میشه یه آدم لنگ یکی دو میلیون باشه ، الان یه کارگر ساختمون چقدر حقوق میگیره که آدمای عادی جامعه لنگ یکی دو میلیون باشن ، بعد فکر کردم اگر هیچ کس منو ساپورت نکنه خودم تنهای تنها باشم الان چجوری باید ادامه بدم ، کجای تهران خونه اجاره کنم ، کجا برم سر کار ، اگر همین مدرکمم نداشتم چی ، اگر یه دختر دیپلمه ی تنها بودم چی میشد زندگیم ، اگر لنگ یکی دو میلیون بودم میتونستم جور کنم ؟ بچه بودم همیشه فکر می کردم اگر آدم فقیر و تنهایی بودم میرفتم شمال تو زمینای کشاورزی کار می کردم یا می رفتم ماهیگیری یاد می گرفتم ، شمال میشه بالاخره یه کاری کرد ، همه ی فوبیاهای بچگیمو زنده کرد فیلمه ولی حس بدی ندارم ، دوست دارم بدونم آدم اگر شانس هایی که تو مسیر زندگیش پیش اومدن نبود زندگیش چه شکلی میشد ، اگر هیچ کس رو نداشتم زندگیم چی میشد.

۱۳۹۵ خرداد ۴, سه‌شنبه

مهر میشه 28 سالم، به 90 درصد چیزایی که می خواستم نرسیدم، 100 درصد حرفایی که باید میشنیدم نشنیدم، 100 درصد حرفایی که باید میزدم نزدم. گذشت زمانی که بهترین زمان بود برای اتفاق افتادن همه ی اینا. اینم یه فکت تلخ دیگه ی زندگی.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

شاید حرف زدن حماقت های آدمو آشکار کنه و ازین جمله قشنگا که آدم های مثلا شاخ گفتن همیشه ، ولی اگر آدم ها حرف نمیزدن از اول ، هر چقدر هم چیزهای احمقانه تو حرفاشون بود ، الان جایی که هستن نبودن ، چون از توی حرف زدن هرچقدر هم اشتباه آدم یهو اون نکته ی اساسی رو که باید بگه میگه بالاخره ، یعنی تاوان فهمیدن و گفتن اون حرف های درست ، گفتن همون حرفای غلطه .
 
افراد آنلايند کنترک hit counter