۱۳۹۵ خرداد ۶, پنجشنبه

دلم گرفته بود ، فک کردم چجوری حالمو عوض کنم ، فک کردم بشینم فیلم ببینم ، حوصله ی فیلم های خارجی رو نداشتم ، تنهایی هم نمی خواستم ببینم ، "اسب حیوان نجیبی است" رو گذاشتم با مامان ببینیم ، دوست داشتم ، حالم خوب شد ، بعد داشتم فکر می کردم چجوری میشه یه آدم لنگ یکی دو میلیون باشه ، الان یه کارگر ساختمون چقدر حقوق میگیره که آدمای عادی جامعه لنگ یکی دو میلیون باشن ، بعد فکر کردم اگر هیچ کس منو ساپورت نکنه خودم تنهای تنها باشم الان چجوری باید ادامه بدم ، کجای تهران خونه اجاره کنم ، کجا برم سر کار ، اگر همین مدرکمم نداشتم چی ، اگر یه دختر دیپلمه ی تنها بودم چی میشد زندگیم ، اگر لنگ یکی دو میلیون بودم میتونستم جور کنم ؟ بچه بودم همیشه فکر می کردم اگر آدم فقیر و تنهایی بودم میرفتم شمال تو زمینای کشاورزی کار می کردم یا می رفتم ماهیگیری یاد می گرفتم ، شمال میشه بالاخره یه کاری کرد ، همه ی فوبیاهای بچگیمو زنده کرد فیلمه ولی حس بدی ندارم ، دوست دارم بدونم آدم اگر شانس هایی که تو مسیر زندگیش پیش اومدن نبود زندگیش چه شکلی میشد ، اگر هیچ کس رو نداشتم زندگیم چی میشد.
 
افراد آنلايند کنترک hit counter