۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

ذهن آدم یک سری ضعف دارد ، نه نمی توان گفت ضعف یک مدلی دارد که اگر بتوانی به چیزی عادتش دهی می توانی از آن بهترین استفاده را بکنی ، پس این ضعف نیست ، یک قابلیت مثبت است ، حتما سال های آینده این را به خاطر خواهم آورد ، که تا زمانی سعی می کردم از این قابلیت هیچ استفاده ای نکنم یا به قول خانم دریکنده معلم دیفرانسیل دبیرستان گذاشته بودم خاک می خورد ، نمی دانم چرا مثل این که آن جا روی میز یک مک بوک باشد و من چون هیچ شناختی نسبت به آن ندارم همین دِل خودم را ترجیح بدهم ، تحجر نیست نوعی احتیاط است ، ترس از این که به این روند عادت کنم و نتوانم از آن بیرون بکشم ، اما بالاخره می ارزد که آدم در زندگی اش یک کارهایی که می داند نتایج خیلی ناگواری نخواهند داشت را امتحان کند ، قضیه از این قرار است که تا قبل از این چند هفته برای کار هایم هیچ حد و حدودی مشخص نمی کردم روندی است که برای خیلی چیزها در پی گرفته بودم ، از درس خواندن برای کنکور پشت پنجره ی اتاق گرفته تا همین چند هفته پیش که امتحان های این ترم را دادم و به روال تمام ترم های قبل استفاده از اینترنت هیچ حد ومرزی نداشت ، مثلا نیم صفحه از جزوه ، 100 آیتم از گودر که البته این ها بد نبودند و خیلی هم فان بودند اما خیلی چیزهای دیگر خارج از درس که این یکی را اصلا دوست ندارم بنویسم چون خاطره ی بد نوشتن ندارد ، خلاصه تصمیم بر آن است که کمی از این قابلیت محدود کردن ذهن استفاده کنیم در درس را یک دو روزی است استارت زده ایم و به جنان نتایج خارق العاده ای دست یافتیم که با خودمان بسیار حال نمودیم در دیگر ابعاد زندگی هم باید پیاده اش کنم از یرداشتن ابرو و مسواک زدن و ورزش کردن و آرایش کردن گرفته تا بزرگترین مسائل زندگی ، کمی هیجان زده ام چون وقتی می بینم بدون این که کسی بداند یا توصیه ای از شخصی شنیده باشم این راه را شروع کرده ام از خودم خوشم می آید ، به به مگر می شود نیلوفر این طور باشد ، یک روز که شاید سنم خیلی زیاد شد می آیم اینها را می خوانم و به یاد می آورم که عجب انسان تغییر می کند .
البته برایم تا حدودی سخت است ، اما شدنی است .
یکی این روزها به من گفت نمی توانی با یک دست دو هندوانه برداری ، من سال دیگر می بینم که چه می شود یا یک هندوانه یا هر دو هندوانه یا هیچ.

* هر جقدر هم سخت باشد که نیست ، یک بار متفاوت زیسته ام.


 
افراد آنلايند کنترک hit counter