۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

 چند سال پیش خیلی  آدم ها را جدی می گرفتم ، اما اشتباه می کردم ، نباید جدی گرفت !
حرف این نوشته اما چیز دیگری است ، برخورد با قشر خاصی از جامعه که در سنین خاصی تجربه کردم شامل دو دسته از آدم ها که به خوبی مکمل یکدیگر هستند ، دسته ی اول آدم هایی با نوعی دیکتاتو.ر کوچک در درون ، آدم هایی خودخواه و خودبزرگبین که منافع خودشان را به همه چیز ترجیح می دهند ، دچار نوعی اعتماد به نفس کاذب ، این دسته از دور بسیار جالب به نظر می رسند اما امان از روزی که اندکی از این فاصله کاسته شود ، دسته ی دوم آدم هایی هستند ضعیف النفس توسری خور ، ظاهربین که عقده ی دیده شدن دارند ، هر چقدر که بیشتر توی سرشان بزنی بیشتر خم می شوند ، این دو دسته که به هم می رسند اولی هی می زند توی سر دومی، دومی هم هی بیشتر سرش را خم می کند ، این دسته ی دوم با کلمه ی عزت نفس کوچکترین آشنایی ندارند ، این نمونه ی کوچک آماری را که بزرگ کنی می شود عوام و حکو.مت . دومی هی می زند اولی هی بیشتر سر خم می کند . خلاصه که به هیچ کدام از این دو دسته نمی شود اعتماد کرد .

این بود انشاء من با اندکی سانسور
 
افراد آنلايند کنترک hit counter