۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

23 سال از زندگیم رو توی این خونه بودم ، توی این شهر بودم .
این که دل بستن خوب باشه یا بد برای من مهم نیست ، چون من به این خونه دل بستم ، بهش عادت کردم ، بیشتر از همه به اتاقم .
همیشه فکر می کردم سال های خیلی قبل ، حرف از میلیون ها سال و اینهاست ، اینجا چی بوده ! ممکنه زیر آب بوده باشه یا اینکه محل زندگی دایناسورها ، این یعنی برام مهمه .
حالا کم کم باید باهاش خداحافظی کنم .
خاطره ی خوب و بد ، یکی دو تا نیست که بخوام بنویسم ، زیاده .
اما هر چند هزار سال ، میلیون سال ، میلیارد سال که بگذره ، یه روز یه آدم زمینی ، به اسم نیلوفر ، اینجا ، این تیکه ی زمین ، تو ایران ، تو کرج ، تو این خونه ، روی این مبل نشسته و میگه که : 23 سال از زندگیم رو توی این خونه بودم ، توی این شهر ...
 
افراد آنلايند کنترک hit counter