عمود به قبله روی تخت دراز کشیده بود و به سقف نگاه می کرد
تا چند وقت دیگر یادم می ماند که خیره به سقف چه چیزهایی از ذهنم می گذشت ؟
همان طور که گاهی دفترچه های خاطراتم را که ورق می زنم و نمی فهمم نوشته هایم واقعا یعنی چه ؟!
چند خط نوشته ام و حتی روبرویش نوشته ام حتما بعدها یادم می آید که منظورم از این نوشته چیست ، اما دروغ چرا ؟! یادم نمی آید .
مثلا یکی برای دوران ابتدایی ام بود که انقدر بی مفهموم بود که آن صفحه را کلا از دفترچه ام جدا کردم و انداختم دور :|
حتما یادم می آید ، ادعای پوچی است ، حداقل برای من