۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

1-
We don't want our freedom limited 
You don't want your freedom limited 
They don't want their freedom limited 
But honestly what the heck are we doing being free
I know the feeling when you get rid of a situation or person
I know the relief  
But what am I doing when I'm on my own 
Where does the relief come from 

The other day I was dreaming , I saw myself sitting on a couch in a park 
I didn't want people to sit by my side 
I knew they will start talking , I didn't want them to
But someone with a blurry face sat by my side , he didn't talk , that was it 

2-
عصبی بودم
و کسی نمیتونست بهم بگه چرا عصبی ای 
 کسی تو مغز آدم نیست 
خداروشکر آدم میتونه توی مغزش از مشکلات کوچیک خودش عصبی باشه و کسی هم ندونه 
 دنیای خودمو دارم و تو دنیای خودم از چیزهای پیش و پا افتاده از نظر دیگران عصبی میشم و کسی نمیتونه بگه مشکلاتت کوچیکه

3-
چرا من و بودن با من برات انقدر ارزش نداشت که همه چیز رو با هم هماهنگ پیش ببریم 
من پشت کنکورم تو ارشد میگیری
من ارشد میگیرم تو میری
و اصلا مهم نیست که من چرا حالم عادی نیست 

4-

 آزیتا پریروز مسیج داد مثل همیشه که مسیج رد و بدل میشه 
ولی حرف زدنمون باهم چیزایی که میگیم ، فرق کرده
 یهو خاطره های 19 ، 20 سالگی رو مرور می کنیم
9 سال پیش 
میگه بیا کانادا پیش من 
من ؟
من میگم میدونی آینده رو هیشکی نمیدونه


5-

خیلی به فرار کردن به یه جزیره وقتایی که از همه نا امید میشم فکر میکنم ، رفتم نشستم دو تا مستند در موردش دیدم ، دیدم سخته ، فک کردم اگر میگرن بگیرم قرص نداشته باشم بیچاره ام ، البته دارچین هستش میشه یه کاری کرد ، ولی سخته ، قشنگه این طور که اینا می گفتن ولی سخته ، واسه همین فکر کردم که میشه جزیره رو بیارم تو زندگیم ، حتما آدم نباید بره جزیره ، میشه جزیره رو آدم بیاره تو زندگیش 

6-

یه چیزی از شخصیت یه زن توی ذهنمه 
مثل خانوم لئوناردو دی کاپریو تو اینسپشن 
انقدر ایندیفرنت و محکم که هر جور نگاه کنی بقیه در برابرش بچه بودن 
یادم نیست فیلمه رو خوب 
ولی این قشنگ یادمه 
وقتایی که یه چیز احساسی اذیتم میکنه به اون فکر میکنم 
اندازه ی اون  خانومه ایندیفرنت و محکم 
هیچ کس در حد و اندازه ای نباید باشه که ناراحتم کنه 













 
افراد آنلايند کنترک hit counter