۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

امروز باید ثبت شود ، رکورد زدم ، از دانشگاه تا خانه ، 4 ساعت در راه بودم . 3:45 از دانشگاه حرکت کردم 7:45 رسیدم خانه .

خنده ام می گیرد . آقای پشت سری ام به بقل دستی اش می گفت : ببین چه زندگی برای مردم درست کرده اند ، عجب حماقتی کردیم با مترو نرفتیم ، خانم بقل دستی ام رو می کند به من می گوید : آخر این شمال چه دارد که اینها دارند می روند .
من دارم دیگ نزری بالای پراید بقلی را در اتوبان نگاه می کنم با خودم فکر می کنم این ملت همه چیزشان مسخره است ، عزاشان ، تفریحشان .
 
افراد آنلايند کنترک hit counter