۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

چند وقت است که به این نتیجه رسیده ام که من با این شخصیتم نباید دنبال داشتن دوست باشم و قطعا اگر همین چند نفر باقی مانده هم از دست بدهم آخرین حلقه های رابطه ام با جامعه قطع خواهد شد نگار شاید تنها کسی باشد که می توانم تحملش کنم گرچه او هم اندکی از خصوصیات مشترک سایرین که خارج از تحمل من است دارد آنچه او را همچنان نگه داشته است مهربانی بیش از اندازه ی اوست . خوب که فکر می کنم من دو لایه شخصیت دارم لایه بیرونی تر و جامع تر یک شخصیت مهربان و صبور و خاکی است که شاید دو تا سه سال بتواند بی نزاکتی بی شخصیتی خودخواهی و رفتارهای رواعصاب دیگران را تحمل کند و لایه ی درونی ام یک شخصیت سنستیو اسکپتیک وسواسی بسیار مبادی نزاکت و شخصیت است و کوچکترین قدمی خارج از حدود نزاکت برآشفته اش می کند لایه بیرونی ام آدم مظلومی است که چشم به روی همه ی این بی نزاکتی ها میبندد و لبخند میزند و می گوید اشکال ندارد آدم ها که بی عیب نمیشوند و میگذارد اسب بی نزاکتی  اطرافیان بتازد و لایه ی درونی ام که شاید دو سه سال وقت می برد تا فعال شود و در واقع زمانی که کاسه ی صبر لایه ی درونی لبریز شده به کار می افتد با کمال متانت و شخصیت یک خط قرمز دور شخص بی شخصیت می کشد و میگوید گور بابایت بعد طی یک ترنزیشن یک روزه جواب سلام نمی دهد توی چشمهای بی شخصیتشان با گستاخی تمام نگاه می کند و تمام نفرت و سرمای قلبش را تقدیم شخص شخیص بی شخصیت می کند . این آدم هایی که اسب بی نزاکتی شان را پیش روی آدم های مظلومی مثل من میتازانند یک وجه مشترک و بسیار روی نِرو دارند و آن حس تصاحب رابطه و مدیریت و کنترل کردن و سایه افکندن روی رابطه ی احمقانه ی دوستانه؟ است ، خودشان بیشتر حرف میزنند موضوع ها را خودشان انتخاب می کنند کجا برویم چه چیزی ببینیم نسبت به شخص بی شخصیتشان چطور رفتار کنی چطور با آنها حرف بزنی و تو از سر نزاکت و شخصیت تمام وقت اجازه میدهی آن اسب لعنتی بتازد . یک بار فقط یک بار اجازه دادم لایه ی شماره ی دو کوتاه بیاید و جایی بینابین لایه ها برود یک بار به یکی ازین بی نزاکت ها شانس برگشتن دادم و بعدش مثل سگ پشیمان شدم . دنیای رقت انگیزی دارند این آدم ها . دوستی و رفاقت یعنی یک بار من می گویم فلان کار را بکنیم یک بار من فلان حرف را میزنم یک بار تو یک بار با هم سر نوبت دعوا میگیریم یک بار هم به هم تعارف می کنیم کداممان نظرش غالب باشد . دوستی و رفاقت یعنی انعطاف . نه این که همش هر چه توی لعنتی گفتی همان باشد نه اینکه انقدر زر/ضر/ذر بزنی که دلم بخواهد کله ات را بکوبم لبه ی میز یعنی به خودت اجازه ندهی که برای من تکلیف تعیین کنی .
 
افراد آنلايند کنترک hit counter